سبد من

وبلاگ

آنچه Ewan McGregor و Charley Boorman در آینه دید می بینند ...

آنچه Ewan McGregor و Charley Boorman در آینه دید می بینند ...

دو مرد مذکر که در یک روز خوش مو مشغول تفریح ​​هستند تصمیم دارند سومین سفر زندگی خود را آغاز کنند. بعد از روش طولانی کروی در 2004، روش طولانی در سال 2007 ، وقت آن است که روش طولانی. یوان مک گرگور و چارلی بورمن در پشت آمریکای جنوبی و مرکزی در پشت نمونه اولیه هارلی-دیویدسون برقی حرکت می کنند و جاده ها چالش های کافی را متوجه آنها می کنند. این بار آنها طی 13,000 مایل طی 100 روز در 16 گذرگاه مرزی و 13 کشور از شهر اوشویا در نوک آمریکای جنوبی جابجا می شوند. درست در اینجا همان چیزی است که 2 مرد به t2 در مورد نام ویدیو توصیه کرده اند.

شما 2 نفر صدها کیلومتر را طی سالها طی کرده اید. سفر در مورد دوستی به شما چه آموخته است؟

ایوان مک گرگور: ما در حال حاضر همیشه در مورد قابل اعتماد بودن با یکدیگر و آسان بودن با یکدیگر صحبت کرده ایم ، و من احساس می کنم زودتر از سفر اصلی که در جایی یاد گرفته ایم ، داشتن شجاعت قابل اعتماد بودن مهم است و اگر یک چیز فقط نیست مناسب است ، بگویید این صحیح نیست ، و به طور معمول انجام این کار دشوار است. با این حال احساس می کنم که ما فهمیده ایم که دور هم نشستن و بدتر شدن با یکدیگر هیچ سطح دیگری ندارد. بهترین کار این است که به سادگی آن را در فضای باز بیرون بیاورید و یک چیز بگویید و هر کدام ما این را امتحان می کنیم. من احساس می کنم که فراز و نشیب های خود را داشته ایم ، هرچند که بزرگتر از چیزی باشد ، ما فقط برای یک دیگر هستیم.

من احساس می کنم مواردی وجود دارد که بتوانیم یکدیگر را یاد بگیریم. این دوستی بسیار خوبی است. احساس می کنم ما به راحتی خیلی به درستی یکدیگر را یاد می گیریم. در طول یک سفر سه ماهه یا 4 ماهه با دوچرخه ، شما به طور منظم با یکدیگر هستید. شما از دنباله های دیگری استفاده می کنید ، به طور جمعی از یک استراحتگاه بازدید می کنید و همچنین به طور جمعی چادر می زنید مهم نیست ، شما در یک جمع بصورت منظم هستید. شما همه انتخاب ها را به صورت جمعی انجام می دهید ، مانند "جایی که بعد از آن انجام می شود". پس از همه اینها ، اگر شما فقط باید توسط خودتان باشید و لحظه هایی وجود دارد ، لحظاتی پیش می آید. ما می توانیم یکدیگر را حس کنیم it's وقتی قدرتمند است و از آن استفاده می کنیم و بسیار خنک و مرطوب است یا هنگام شب استفاده می کنیم ... این موارد سخت تر است ، ما به یکدیگر کمک می کنیم. ما به راحتی یکدیگر را حفظ می کنیم. این یک دوستی واقعا متمایز است.

چارلی بورمن: دلم برات تنگ شده مرد. ما گذشته 25 سال گذشته را در یک مجموعه فیلم ملاقات کردیم. ما هرکدام در یک فیلم بازی می کردیم ... هر کدام به سادگی اولین بچه هایمان را داشتیم. من اولین گفتگوی خود را در مورد دوچرخه به خاطر می آورم و 25 سال بعد ، ما یادداشت های دیگری مانند این را ارسال می کنیم: "آیا شما مایل به خرید این موتورسیکلت نیستید؟" و ما به راحتی سه ماه استفاده جمعی از موتورها را برای شما فراهم کرده ایم و با این وجود عکسهای دیگری را از موتور سیکلت که آرزو می کنیم

من احساس می کنم در واقع داشتن علاقه وافر ... برای استفاده از اسبها یا کوهنوردی یا استفاده از دوچرخه و یا مهم نیست که برای مردم ضروری است. این برای روح عالی است. و اگر می توانید یک روح روحانی پیدا کنید که بتوانید با او تجربیات مرتبط را به اشتراک بگذارید ... کسی که مانند شما از آنها لذت می برد ، در واقع این یک نوع مسابقه است که در بهشت ​​ساخته شده است. پس از آن می توانید توانایی رفتن و سفر سوم بزرگ را داشته باشید و به طور تخصصی ملت ها ، مردمان و فرهنگ ها را با وعده های غذایی و زبان ها تجربه کنید همانطور که اشاره کردم ، بسیار عالی است. این یک رابطه واقعا متمایز و خاص است. احساس می کنم هرکدام بسیار خوش شانس هستیم.

آیا اگر در مورد هارلی های الکتریکی مردد بودید ، تا حدی اگر لازم بود قالب را تغییر دهید ، تا حدی وجود داشت؟

ایوان مک گرگور: ادامه یک دوره طولانی برای حل و فصل بود دوچرخه برقی. مدتی طول کشید تا ما آن را بررسی کنیم. راس مالکین ، تولید کننده ما ، این ایده را مطرح کرد. احساس می کنم خیلی زود وقتی تصمیم گرفتیم سفر را انجام دهیم ، مثل اینکه ممکن است با دوچرخه برقی برویم. شما می دانید که این دراز مدت است ، و این ممکن است در نتیجه راس ممکن است در مورد مسائلی که زودتر از این زمان تکمیل نشده اند بسیار آرزو کند ... او به نوعی فشار کافی را جلب کرده است. بنابراین او این افکار را پیش برد و ما به سادگی نوعی آن را خنک کردیم و خواستار آن شدیم. چارلی یک دوست خوب عالی است که کارهای زیادی انجام داده است موتور تور با دوچرخه برقی در استرالیا. با این حال بله ، او وقتی صحبت از روش انجام این کار و مهم این است که تصور کنید به طریقی متفاوت ، کاملاً به ما کمک می کند. این یک ذهنیت متمایز است ... در مورد شارژ دوچرخه. با این حال وقتی در مورد آن صحبت می کردیم ، این کار کاملاً عملی بود ... ما به سادگی نیاز به انجام آن با دوچرخه برقی داشتیم.
به محض اینکه تصمیم گرفتیم برقی شویم ، پس باید دوچرخه هایی را که ممکن است با آن سفر کنیم کشف کنیم. ما فقط چند دوچرخه کاملاً متفاوت و هارلیز را بررسی کردیم. ما به سادگی بسیار هیجان زده ایم که نگران هارلی-دیویدسون هستیم زیرا این یک مدل بسیار عظیم است. شما مدلی را تصور می کنید که در لبه جلوی یک مورد الکتریکی باشید. این در مورد موتورهای بزرگ V-twin ضربان دار است. ما مشتاق شده بودیم در نتیجه آنها بسیار مشتاق بودند که معمولاً به نظر می رسید که به این کار فشار می آورند.

سپس ما باید یاد بگیریم که این کار را انجام دهیم و این کار را انجام دادیم ، به نوعی روی سم ... به نظر من موتور دوچرخه نمونه اولیه بوده است و از آنها خواسته ایم با قرار دادن سیستم تعلیق بالاتر ، آن را به یک دوچرخه سفر نشان دهند. چارلی بسیار نگران آنها بود و برای تعیین اینکه ما چه چیزی دوست داریم و تعلیق بالاتر در عقب و جلو ، باعث افزایش دوچرخه می شد. صفحه نمایش بالاتر ، طراحی مجدد صندلی. آنها دوچرخه را فرستادند که بعد از آن ما نیاز به رفتن داشتیم ، ما باید یاد بگیریم که از آن استفاده کنیم - مانند روش هایی برای کنترل عمر باتری ، که واقعا خنک بود. دوچرخه سواران می بینند که با آن کشتی می گیریم و پس از آن به عباراتی با آن می آیند. احساس می کنم این یک قوس داستانی دلپذیر است.

در طول سفر دیدار با افراد زیادی ضروری است. ثانیه ای افتخار می کند و باعث می شود دوباره به خواسته خود رضایت دهید؟

چارلی بورمن: اوه بله ، لحظات بسیار زیادی وجود دارد. هر وقت سفر کردید دوچرخه برقی، زمینی را که فقط در آن استفاده می کنید ، به یک عنصر تبدیل می کنید و بادگیرها تبدیل به یک عنصر می شوند. پس ممکن است عقب باشد ، که پشت سر شما است ... باعث افتراق سراشیبی و مواردی از این دست می شود ... ما در بولیوی بالا رفته بودیم و استفاده از آن دشوارترین مشکل بود ... چند جاده وحشتناک و راه راه بزرگ در جاده ها و شن و ماسه های عمیق. شما همه مسائلی را که موتورسواران از آنها متنفرند را درک می کنید و این وان گرمایی گرمکننده ای وجود دارد که این سه نفر (همه دوچرخه سواران) در آن هستند. ما وارد آب شدیم. در ارتفاع بیش از حد هوا بسیار خنک بود و ما در حال گپ زدن و دور از ذهن بودیم که همه ما نقاط یکسانی داشتیم ، شما با باد ، سربالایی ، سربالایی ، سراشیبی ... موضوعاتی را که بر ما تأثیر می گذارد تشخیص می دهید. بعد از اینکه 2 سفر را زودتر انجام دادیم ، از موتورهای بنزینی استفاده کرده بودیم. ما به هیچ وجه این تجربیات را نداشتیم. بنابراین این خاطرات اندک از افراد مونتاژ ، آن را بسیار خاص می کند.

روش طولانی اولین بار در 18 سپتامبر از طریق Apple TV + پخش می شود

قهرمانان واقعی موتورسواری شما چه کسانی هستند؟

ایوان مک گرگور: به طور موثر ، جلب توجه می کند. بیایید بر روی قلمروهای کاملاً متفاوت دوچرخه سواری تمرکز کنیم. روزنامه نگار انگلیسی که به عنوان تد سیمون شناخته می شود ، یکی از الهامات ما برای انجام این سفرها محسوب می شود ، که یک راهنما برای دهه هفتاد نوشت سفرهای مشتری. من احساس می کنم او علاوه بر این برای نوشت مناسبتهای یکشنبه or مجله مناسبت های یکشنبه. در سال 72 ، هنگامی که من یک ساله بودم ، او به سفر خود ادامه داد. او یک دوچرخه سوار نبود اما با این وجود یکی از ساده ترین راه ها را برای تجربه دنیا می تواند دوباره در دوچرخه باشد ، بنابراین وی موتور از پیروزی. او برای ژورنالی که احساس می کنم نوشت. من احساس می کنم راهنما از هند شروع می شود و او در راهی است که دوباره در آن ... شما تشخیص می دهید که او سه سال و نیم در خیابان بوده است و با نشستن او در زیر یک درخت آغاز می شود. بنزینش تمام شده است و زیر درخت نشسته است و این کار با نوعی گفتن آغاز می شود که من از هر کجا کیلومترها فاصله دارم ، با این حال از اطلاعات محافظت می کنم ... با اطمینان کامل که کسی برای کمک خواهد آمد. و چند نفر با دوچرخه برمی گردد. او دوباره سوار دوچرخه خواهد شد و مرد او را به یک ایستگاه نفت می برد. این یک نوشته دوست داشتنی است. وقتی صحبت از سفر ، موتورسواری می شود ، او کمی افسانه است.

در مسابقات ، والنتینو روسی برای من قهرمان شده است ، به همین دلیل ما او را در لبه برش تماشا کردیم موتور بنابراین برای چند سال مسابقه می دهد و او یک شخصیت نفیس است. او دارای گونه ای بی پروا و غیرمحتمل است. و با این وجود او هر هفته آنجاست… او 41 سال قبل است… خیلی قبل از توانایی در امتحان کردن این است اما او قهرمان ما است.

بعد از آن که به کودکی ما رفت ، باری شین به نوعی قهرمان مسابقه ما بود وقتی که ما جوان بودیم ، و چارلی خوش شانس بود که کمی باری را بشناسد.

چارلی بورمن: بله به درستی ، او واقعاً با همسرم صحبت کرد! من قبلاً در یک رستوران بودم و با چند نفر از همکاران در یک میز بودیم. و ما در انتهای میز نشسته بودیم و در نتیجه دیر به اینجا رسیدیم و روی میز مختلف باری و دیمون هیل بودند. به هر حال ، من به اندازه توالت رفتم و یک بار دیگر که به اینجا رسیدم ، او روی صندلی من نشسته بود و با همسرم صحبت می کرد. "بنابراین اولیویه (بورمان) ، شما یک خانم خواستگار خوب هستید ، آیا می خواهید با من به استرالیا بیایید؟" من روی شانه اش زدم و گفتم که می دانم او نمی خواهد با شما همراه شود ، اما من می خواهم! این تخصص من با باری شین بود.

قبلی:

بعد:

پاسخ دهید

چهار × 5 =

ارز خود را انتخاب کنید
دلار آمریکاایالات متحده (دلار آمریکا)